logo iwama

سامورایی ها

با یاد زیبایی او شروع می کنم، چرا که هنر رزمی آی کی دو و ریشه و پایه آن، هنر رزم سامورایی ها را زیبا می دانم.

هنر رزمی آی کی دو از مجموع دانش هنرهای رزمی ای که استاد مُریهه وِِِِشیبا می دانست نشأت گرفته و هنر رزمی جوجیستو و هنر رزم سامورایی ها ستون آنرا تشکیل می دهند. در این مجال کوتاه مایلم تا به شیوه زندگی سامورایی ها بپردازم؛ به روش زندگی افرادی که شاید بسیاری از ما وقتی که نامش را می شنویم فقط حرکت سریع شمشیری برّان را در دستهای مردی ژنده پوش و یا عصا قورت داده به یاد می آوریم.

یکی از پایه های آی کی دو هنر رزم سامورایی ها است، بسیاری معتقدند که یک فرد آی کی دو کار، یک سامورایی است که بدون شمشیر و با دست خالی مبارزه می کند. تفاوت در این است که سامورایی مبارزه را تا جایی ادامه می دهد که یکی از طرفین از پای درآید، و یک آی کی دو کار مبارزه را تا جایی ادامه می دهد که حریف را تحت کنترل خود در آورد.

ولی سامورایی ها که بودند؟ مرامشان چه بود؟ چگونه لباس می پوشیدند؟ چگونه زندگی می کردند؟ و سرانجام اینکه چگونه از حالت سنتی خود خارج شدند.

در بامداد ۲۵ سپتامبر سال ۱۸۷۷ میلادی، درزمینی گل آلود، چهل تن از باقی ماندگان جنگ آوران سنتی ژاپن از حفره روباه های خود خارج شدند و به سی هزار سرباز مسلح به سلاحهای گرم خریداری شده از دولت آمریکا یورش بردند تا از سنت خود دفاع کنند.

نظام حکومتی ژاپن تا حدود سال ۱۸۷۷ به صورت فئودالی بود. هر فئودال نیز ارتشی خاص برای خود داشت که فرماندهان این ارتش را سامورایی ها تشکیل می دادند. در واقع سامورایی یک رده نظامی بود.

در سال ۱۱۹۲ همزمان با شروع دوران امپراتوری “کاماکُرا”، بالاترین رده نظامی کشور بنام “شُوگان” به حکومت رسید. در آن زمان ژاپن از چند ایالت خود مختار که برای گسترش زمینهای کشاورزیشان به جنگهای خونینی دست می زدند تشکیل شده بود که یکی از بزرگترین این نبردها بین دو فرمانده نامی، یعنی “مینامُتُ” و “تایرا” به وقوع پیوست و در همین نبردها بود که سامورایی ها شکل گرفتند و رسماً وارد مبارزات و رده بندی نظامی گردیدند.

مطابق رده بندی نظامی ژاپن، شُوگان بالاترین رده محسوب شده و پس از آن رده “دایمیُ” در جایگاه دوم قرار می گرفت، چیزی مانند رده “دوک” در اروپا؛ و ایشان همان حاکمان محلی و منطقه ای بشمار می رفتند.

سامورایی ها نیز مسئولیت محافظت از جان و مال این افراد را به عهده داشتند و حاکم قویتر می توانست سامورایی هایی قدرتمندتر در اختیار داشته باشد.

سامورایی ها مالیات جمع می کردند، با دشمنان می جنگیدند، راهزنان و دزدان را از بین  می بردند و … .

برای اینکه یک شخص بتواند سامورایی شود واقعاً باید مراحل سخت و دشواری را پشت سر می گذاشت؛ به این صورت که در ابتدا به استخدام یک استاد در آمده و اگر از خود لیاقت نشان می داد، می توانست پشترفت کرده و تا بالاترین درجه جنگاوری که همان سامورایی شدن بود ارتقاء یابد. یک سامورایی وفادار و مبادی آداب، تا آخرین لحظه زندگی به استاد خود احترام گذاشته و به حرفهای وی بی چون و چرا عمل می کرد، و استاد نیز بر همه امور زندگی شاگردش نظارت داشت. (وقتی می گوییم بر همه امور منظور واقعاً همه امور است؛ از راه و رسم جنگ آوری گرفته تا زندگی روزمره. حتی این استاد بود که برای شاگردش همسر انتخاب می کرد. همسری در خور شأن یک سامورایی.)

سامورایی ها از دل جنگها و مبارزات خونین زاده شدند. طبق باور مردم، آنان مبارزانی بودند که قدرتی مافوق قدرت عامه داشتند. این مبارزان برای اینکه قدرت خود را حفظ کنند خود را موظف می دانستند تا در هر شرایطی به تمرینات خود بپردازند.

یکی از سلاحهای تمرینی سامورایی ها همان “بُوکِن” یا شمشیر چوبی بود که هم اکنون نیز در باشگاه های آی کی دو نیز از آن استفاده می شود. سامورایی ها در کنار تمرینات خود، تمریناتی را نیز انجام  می دادند، که باعث افزایش نیروی درونی یا همان “کی” آنها می شد. به عنوان مثال در هوای سرد بارانی آنقدر تمرینات پایه بُوکِن را انجام می دادند، که بسیار عرق می ریختند! (تجربه لذتبخشی است؛ اگر می توانید زیر دوش آب سرد، حرکت “فونا کُگی اوندُو” را انجام دهید. با تمرکز روی تمرین، بجای شمارش برای حرکت به سمت جلو با صدای بلند بگویید “هِی” و برای حرکت به سمت عقب با صدای بلند بگویید “هُو”. اگر این کار را درست انجام بدهید بعد از حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، احساس گرما خواهید کرد. یادتان نرود که باید تمرکز زیادی داشته باشید و آنرا واقعاً انجام دهید و فقط به فکر گرم کردنتان نباشید!)

یک سامورایی ساده و یا تازه کار، برای اینکه به یک سامورایی واقعی تبدیل شود باید مرارتهای بسیاری را متحمل گشته و از هیچ کاری فرو گذار نمی کرد. در واقع باید از ابتدایی ترین مراحل، کار خود را آغاز نموده و با همت و ممارست بسیار، به درجات بالاتر می رسید. منظور از ابتدایی ترین  مراحل این است که، یک فرد تازه کار باید به استاد خود نشان می داد که:

–    طاقت انجام کارهای سخت و پست را دارد.

–    گوش به فرمان وی است.

–    از خود گذشتگی، شجاعت و جسارت دارد.

–    بدون فکر کاری را انجام نمی دهد.

و پس از اینکه استاد متوجه می شد که شاگردش قابلیت سامورایی شدن را داراست. با او شروع به تمرین می کرد. البته منظور از تمرین سامورایی شدن، فقط شمشیر زنی نیست. باید به این نکته توجه داشته باشیم که یک شمشیر زن ماهر لزوماً یک سامورایی نبود، اما یک سامورایی حتماً یک شمشیر زن ماهر بود. یک سامورایی واقعی فردی بود با روشن بینی بسیار و فردی که در راه آنچه آنرا حق و درست می دانست جانش را نیز فدا می کرد. در ارتباط با آداب آی کی دو و رسومات سامورایی ها، بد نیست به چند مورد اشاره کنیم:

۱-    یک تازه کار، لباس بسیار ساده ای می پوشید. یک لباس راحت و ضخیم که به آسانی پاره نشود. لباسی که با آن بتواند به آسانی زندگی، کار و تمرین کند. این همان لباس سفید رنگی است که آی کی دوکاران در زمان تمرین می پوشند.

۲-    یک سامورایی تازه کار اجازه اسب سوار شدن نداشت. در واقع فقط سامورایی های ارشد اجازه داشتند که سوار اسب شوند. آن به این معنی است که حتی پیکها هم با پای پیاده و در حالت دویدن باید پیامها را می رساندند. همانند کلاسهای آی کی دو که بجز استاد معمولاً کسی حق ندارد تمام قد راه برود و هنر جویان بایستی بصورت راه رفتن نشسته یا “شیکُّو” جابجا شوند.

۳-    سلاحهای سامورایی ها شامل دو شمشیر کوتاه و بلند، و تیر و کمان بود. بعضی از سامورایی ها در هر یک از این اسلحه ها تبحر خاصی داشتند و آن سلاح را یار با وفای خود می دانستند. سامورایی های تازه کار برای فراگیری و استفاده از این اسلحه ها باید دوره های خاصی را پشت سر می گذاشتند. بدین سان در بسیاری از باشگاه های آی کی دو نیز هنرجو طی رده های مختلف کار با سلاحهای مختلف را آموزش می بیند.

۴-    یک سامورایی تازه کار اجازه نداشت تا هاکاما بپوشد، مگر به رده ای می رسد که می توانست سوار اسب شود. در آی کی دو نیز یک آی کی دو کار به شیوه ای که امروزه متداول است، باید به رده کمربند مشکی برسد تا بتواند هاکاما بپوشد.

۵-    یک سامورایی زیاد حرف نمی زد. بیشتر دوست داشت که در سکوت کارهایش را انجام دهد. در زمان تمرین آی کی دو همچنین – طبق اصول تدریس استاد بزرگ – غیر از استاد، فرد دیگری نباید حرف بزند، چه در زمان فراگیری فنون و چه در زمان تمرین حرکتها.

۶-     یک سامورایی تکنیک یا فن یاد نمی گرفت، بلکه حرکتهای مختلف شمشیرزنی و یا روشهای مختلف تیر اندازی را فرا می گرفت. همانطوری که استاد وِشیبا نیز به شاگردانش آموزش داده و آنها نیز پس از او در باشگاه هایشان همان روش آموزش را پی گرفته اند؛ زیرا آی کی دو مجموعه ای از فنون نبوده و حرکاتی است برای هماهنگی بین روح و جسم.

۷-    یک سامورایی هیچ وقت به شکست فکر نمی کرد. شکست و به خاک رسیدن یک سامورایی، مرگ او بود. شاید به همین دلیل است که در آی کی دو نیز حرکت و فنی در خاک دیده نمی شود.

یک سامورایی چه فقیر و چه ثروتمند، فردی محترم بشمار می رفت. زیرا همان طور که قبلاً ذکر شد در باور مردم، سامورایی ها قدرتی خارق العاده داشتند.

طبق شواهد، سامورایی ها  ابتدا فقط در خدمت فئودالها بودند و هنر رزمی آنها کاملاً محرمانه بود، تا اینکه یکی از بزرگانشان با توجه به حمله راهزنان به دهقانها، تصمیم گرفت که مستقیما به کمک آنها بشتابد و این همان نقطه عطفی است که پس از آن سامورایی هایی را نزد مردم دوست داشتنی تر کرد؛ سامورایی هایی با لباسهای عادی که فقط در قبال خورد و خوراک و مسکن و شاید مقدار اندکی پول، مدتی را در استخدام دهقانان به سر می بردند. از طرفی هم افرادی از سامورایی ها دیده می شدند که به دربار رفت و آمد داشتند.

به هر حال هر دو گروه برای مردم عادی تا پایان عمرشان و حتی پس از آن، انسانهایی شریف بشمار می رفتند و این افراد شریف درخور مرگی شرافتمندانه و با افتخار بودند.

اگر تاریخ زندگی سامورایی ها  را مطالعه کنید، شاید به معدود سامورایی ای برخورد کنید که به مرگ عادی از دنیا رفته باشد. یک سامورایی یا در میدان نبرد کشته می شد، یا با آداب خاصی به تنهایی و بدست خود شکمش را می برید، و یا به کمک یک دوست که با زدن گردن او وی را از رنج درد بریدگی شکم می رهانید خودکشی می کرد، که هر سه مورد برای او مرگی با افتخار محسوب می گشت، اما مرگ در نبرد جایگاه والاتری داشت زیرا اگر خاطرتان باشد گفته شد که شکست خوردن و یا در خاک حریف بودن برای یک سامورایی ننگ بشمار می رفت. به این ترتیب اگر یک شخص سامورایی (نه یک فرمانده) در نبردی شکست خورده و زنده می ماند، و یا از روی جسارت با استاد خود رو در رو شده و مغلوب او می گشت، با انجام عمل “هاراگیری” (بریدن شکم) خود را می کشت که مرگی شرافتمندانه داشته و یا لکه ننگ جسارت خود را از بین برده باشد.

آنها در عمل هاراگیری، قبل از هر چیز چاقوی مخصوص خود را شسته و از هر آلودگی مادی و معنوی پاک می ساختند. سپس به حالت “سِیزا” (نشستن دو زانو) قرار گرفته و چاقو را در غلاف روی پایه مخصوص می گذاشتند، و پس از احترام به چاقو، آن را از غلاف خارج نموده و شکم خود را بریده و پاره می کردند. این در صورتی بود که سامورایی ای که می خواست خود کشی کند تنها باشد. اما اگر در این زمان دوست و یا استاد وی در محل حضور داشتند، پس از اجرای احترامات به شمشیرشان کنار وی ایستاده و وقتی که شخص اقدام به خودکشی نموده و شکمش را بریده و پاره کرد، شخص کمک کننده با یک حرکت سریع شمشیر سر از تن وی جدا ساخته تا درد بیشتری را تحمل ننماید و در آخر نیز شخص کمک کننده به جسد احترام می گذاشت. در صورتی که این کار در بین یک جمع انجام می پذیرفت ارشدترین شخص در آن میان وظیفه کمک کردن را به عهده می گرفت و پس از اینکه سر از تن وی جدا می شد، همه افراد حاضر در جمع به جسد احترام می گذاشتند؛ چراکه این نوع خودکشی هم برای مقتول و هم برای کمک کننده نوعی افتخار به حساب می آمد.

سامورایی ها  لباسهای مختلفی بر تن می کردند که در اینجا فقط به دو نوع آن که در آی کی دو هم استفاده می شود اشاره می کنم.

آیا تاکنون در فیلمها به لباس راحتی یک سامورایی توجه کرده اید؟ اگر نه خیلی ناراحت نشوید! کافی است نگاهی به لباس هنرجویان آی کی دو بیاندازید!! بله، لباسی که این هنرجویان می پوشند، همان لباسی است که در ژاپن کهن پوشیده می شد. در واقع این لباس، هم لباس راحتی بوده و هم لباس کار؛ چیزی شبیه به شلوارهای “جین”. این شلوارها را کلنل “لی” برای برده هایی که برای او پنبه می چیدند تولید کرده بود. شلوارهایی که برده ها، هم در زمان استراحت و هم کار از آنها استفاده می کردند.

    به همین گونه سامورایی های ارشد نیز زمانی که در خانه بودند، این لباسها را می پوشیدند و سامورایی های جزء هم از این لباسها همزمان، در کار و استراحت استفاده می کردند. بعدها که آموزش هنرهای رزمی به صورت کلاسیک در آمد، این لباسها نیز تبدیل به لباسهای تمرین شدند.

اشتراک دومی که بین لباسهای سامورایی ها و آی کی دوکاران وجود دارد، همان “هاکاما” است. حتماً تا کنون فیلمهای “وسترن” دیده اید. “کابوی” های اسب سواری را که روی شلوارهایشان یک شلوار گشاد چاک دار و گاه چرمی می پوشند. هاکاما نیز ابتدا برای سامورایی ها حکم همان شلوار را داشته است. برای محافظت شلوار سامورایی های اسب سوار! اینکه بعداً چگونه این شلوار تبدیل به شلوار رسمی سامورایی ها گشت و یا اینکه چگونه تبدیل به یک شلوار  رسمی برای مراسم خاص مردم گردید مشخص نیست، ولی به هر حال یک سامورایی بدون هاکاما مانند یک نظامی بدون لباس و درجه است.

هاکاما شلوار بلند دامن شکل است. بسیاری هم معتقدند که هاکاما دامنی است که مانند شلوار می باشد. به هر حال این شلوار یا دامن را مقامات رسمی و سامورایی ها می پوشیدند. کوتاهترین حد این شلوار تا ساق پای فرد و بلندترین حد آن تا روی زمین باید باشد. سامورایی ای که می خواست قدرت خود را به رخ حریف بکشد، هاکامایی می پوشید که بلند و دارای پاچه پهن تری باشد. به این ترتیب حریف نمی توانست متوجه حرکت پای وی شود. این امر همچنین باعث می شد که مردم فکر کنند سامورایی ها واقعاً دارای قدرتی فراتر از انسانهای دیگرند.

هم اکنون اساتیدی که مستقیماً شاگرد استاد بزرگ (مُریهِ وِشیبا) بودند، پس از قبولی هنر جویانشان در نخستین امتحان ارتقاء سطح ، از آنها می خواهند که هاکاما بپوشند. در سایر باشگاه ها وقتی که هنرجو به رده کمربند مشکی رسید باید هاکاما بپوشد. اما در همه باشگاه ها، زنان پس از گذارندن نخستین امتحان ارتقاء سطح می بایست هاکاما به پا کنند. فراموش نکنیم که لباس تمرین هنرجویان در واقع نوعی لباس راحتی است.

اما تا به حال به این فکر کرده اید که این چین یا پلیسه ها روی هاکاما چیست؟

    هر هاکاما ۷ چین دار؛ ۵ چین در جلو و ۲ چین بزرگ در پشت. پس از آنکه این شلوار رسماً توسط  سامورایی ها به کارگرفته شد و عملاً شلوار رسمی آنها بشمار رفت، هر کدام از این چینها معنی خاصی پیدا کردند که در زیر به آنها اشاره شده و از راست به چپ و از جلو به پشت عبارتند از:

۱-    “یوُکی”: شجاعت، دلیری

۲-    “جین”: مروت، انسانیت

۳-    “سِیگی”: عدالت، انصاف

۴-    “رِیگی”: ادب، مهربانی

۵-    “ماکُتُ”: صداقت، راستی

۶-    “چوُگی”: وفاداری، درستی

۷-    “مِییُ”: افتخار، شرف

و این هفت صفت، صفاتی هستند که یک سامورایی باید دارا باشد. در صورتی که سامورایی ای یکی از این صفات را نداشته باشد، عملاً یک سامورایی واقعی و مردم دار نیست. یک سامورایی پس از سالها تمرین و پرورش خود به این صفات دست می یابد. یک سامورایی شجاع سامورایی ای است که مروت و عدالت را زیر پا نگذارد، با ادب و مهربان باشد، صداقت را پیشه خود سازد، وفادار به عهد و پیمان خویش باشد و مردم به وی افتخار کنند. یک سامورایی  واقعی هیچ  وقت با زیردستان و مردم عادی با عصبانیت برخورد نمی کند و تا حقی پایمال نشود، شمشیرش از غلاف خارج و یا هیچ تیری از چله کمانش رها نمی گردد.

شاید ذکر خاطره ای مستند در رابطه با هاکاما در این خلال خالی از لطف نباشد: استاد کاسودا دارنده دان ۵ آی کی دو که برای شرکت در ششمین همایش سراسری و برگزاری آزمون جهانی به ایران آمده بودند، خودشان نقل کردند که: امتحان دان ۴ من را شخص “دُوشو” (رهبر) سوم (مُریتِرو وِشیبا) در باشگاه خودم برگزار کردند. موقع امتحان از ترس و نگرانی پاهایم می لرزید ولی چون هاکاما داشتم، استاد متوجه لرزش پاهایم نشد.

از استاد “مُریهیرُ سایتُ” نقل است که: استاد بزرگ روی پوشیدن هاکاما خیلی اصرار داشت. او می گفته: “ما باید به آنچه از گذشتگانمان به ما رسیده احترام بگذاریم و ارزش آنرا بدانیم.” او درست مانند یک سامورایی فکر می کرد.

  سامورایی ها در سال ۱۱۹۲ بوجود آمدند و سال ۱۸۷۶ طبق فرمان امپراتور ژاپن، حق تردد درمحله های عمومی با شمشیرهایی که مانند شرافتشان بود را نداشتند. البته از سالها قبل نیز جدا کردن سامورایی ها از مردم شهر آغاز شده بود. هر سامورایی ارشد با شاگردان و پیروانش در روستاهای اطراف شهرها کشاورزی، دامپروری و زندگی  می کرد و در کنار آن به تمرینات سخت و مدام خود نیز می پرداخت. زمانی که امپراتور از سامورایی ها خواست تا نشان شرافت خود را کنار بگذارند، بسیاری از آنها که خشمگین شده بودند به جمع سامورایی های تحت فرمان “تاکامُری سایگُ” که در ابتدا سامورایی ساده ای بود و با لیاقتی که از خود نشان داده بود اعتماد امپراتور را به خود جلب کرده بود، در آمده و به دهکده وی کوچ کردند. او که استاد شمشیر زنی امپراتور نیز بود، مدتی را به عنوان سفیر ژاپن در کشورهای همسایه  خدمت کرده و سپس به جمع مشاوران امپراتور پیوسته بود.

سامورایی ها به رهبری سایگُ با ارتش امپراطور که در حال مدرنیزه شدن بود برای حفظ سنتهای خود مبارزات بسیاری کردند که در همه آنها پیروز شدند. آنها همان سامورایی هایی بودند که  به تصور مردم عادی، قدرتی مافوق بشر داشتند و ارتش امپراتور همان مردم عادی بودند.

سرانجام در بامداد روز ۲۴ سپتامبر، تاکامُری سایگُ با تمام سامورایی هایی که زنده مانده بودند در زمینی باز با شمشیر و تیر و کمان به سی هزار سرباز تا دندان مسلح ارتش امپراطور حمله کرده و باز ارتش در نبردی نزدیک و تن به تن نتوانست کاری از پیش ببرد و بناچار متوصل به توپ و اسلحه جدید که همان مسلسل بود، شد. سامورایی ها به شدت زخمی و کشته شدند و رهبرشان سایگُ نیز در همان محل مطابق با رسوم، خود را کشت. اما نام تاکامُری سایگُ به عنوان یک قهرمان ملی در سراسر ژاپن پیچید و دوست و دشمن از او و همراهانش بعنوان سامورایی هایی واقعی یاد می کردند.

در رابطه با بقیه سامورایی ها دو روایت نقل است: یکی اینکه همه همانجا کشته شدند و دیگر اینکه در محلی دورتر همگی هاراگیری کردند.

سایگُ هنوز هم مظهر و نمونه یک سامورایی اصیل بوده و هم اکنون در برخی از پارکهای تفریحی ژاپن مجسمه یاد بود وی نظاره گر ژاپن مدرن است.

به گفته برخی تاریخ دانان، هنوز حدود ۸ درصد از مردم ژاپن از بازماندگان سامورایی ها می باشند.

تهیه کننده: فرشاد سلجوقی

تصحیح و تنظیم: محمد عرب سرخی

مطالب مرتبط

آخرین اخبار و مطالب